رمان دختر بوکسور

#دختر_بوکسور_پارت_46

بعد هم برگشت به سمت اون یارو زشته .اونم هی دستشو میکشید رو لبش فکر کنم داشت جلو خندشو میگرفت آخیییی طفکی

دوست نداره جلو من بخنده ..خب نخنده به من چه

آرتا _ آره واقعا ..

یه چش غره حسابی بهش رفتم تا از رو بره ولی زد ضایعم کرد یکی از ابروهاشو داد بالا و با حالت عجیبی داشت نگام میکرد .بیخیال رو مو کردم سمت وندی

_ اگه راست میگی خودت بخون ببینم چه گلی به سرت میگیری

وندی _ باشه بیا تو پزیرایی تا نشونت بدم

بعد هم دستشو گذاشت رو شونه ی زشته بیریخته و رفت

منم بعد از اینکه میز رو چیدم پاشدم رفتم وندی وسط وایساده بود و کنترل دستش بود .همین که وارد پزیرایی شدم با دستش بهم اشاره کرد که بیا جلو .یه نگاه به دورو ور انداختم که دیدم بله اقا زشته دوربین دستشه

_ وندی مگه میخوای فیلم بگیری

بعد هم با دست به اون یارو اشاره کردم ..من نمیدونم این چرا اینقدر کم حرفه .. شاید خجالت میکشه اصلا به من چه میخوام که حرف نزنه

وندی _ بله خاطره میشه بگو ببینم آهنگ دیوونه از آرمین و که بلدی

آخخخ جون مگه میشه نباشم معلومه که بلدم

_ آره مگه میشه نباشم

وندی _ باشه پس بیا که نشونت بدم یه آهنگو چطور میخونن


romangram.com | @romangram_com