#دختر_بوکسور_پارت_23

سریع دوئیدم سمت در و بازش کردم ..تو چهار چوب در ایستادم و دوتا دستامو دوتا پاهامو چسپوندم به چهارچوب و سعی کردم که از جونم محافظت کنم چند دقیقه گذشت ولی خبری نشد تعجب کردم یعنی خدا اینقده منو دوست داره که جونمو نجات داد

از ذوق نزدیک بود اشک تو چشام جمع شه که با یه صدای فجیح سکته ی 100 مم رو هم رد کردم با حالت خیلی خنده دار یکی از چشمامو باز کردم و شروع کردم به گشتن عامل این صدای فجیح که با دیدن صحنه ی روبه روم کل وجودم از خشم تبدیل شد به زغال سرخ شده

ونداد بیشعور همچین پهن اتاق بود داشت میخندید انگار جک سال و با کیفیت عالی تصویری دیده انتر واسه چی داره میخنده ؟

_ هوییی چته روانی یکی ببینتت که سکته میکنه همچین میخنده انگار یه قرنه که نخندیده چته بگو مام بخندیم ؟

با حالت طلبکاری هر دو دستمو زدم به کمرمو بهش نزدیک شده بودم از بس خندیده بود نمیتونست درست حرف بزنه

ونداد_ وا ...ا..ا..ی..یی ....و....و...واا...وان..وانیا...فک. .ر...ک...رد..ی...ز.لز.له...شده

بعد دوباره زد زیر خنده

خب زلزله بود نبود؟ صبر کن ببینم نکنه کار این روانی بوووووودد ..

با حالت خیلی جالب انگشتمو گرفتم سمتش

_ نگو که کار توی خر بود ونداد ؟

ونداد کلشو تکون داد و دوباره زد زیر خنده

یعنی دلم میخواست بگیرم خفش کنم با دو به سمتش دوئیدم که سریع بلند شد جا خالی داد با کله پهن شدم رو تخت و سرم خورد به بالای تخت

بیا میگم شانس ندارم بعد تو هی بگو داری اگه شانس داشتم که حالا وضعیت من این نبود که. اهه

در حالی که بلند میشدم با یه دستمم داشتم سرمو ماساژ میدادم


romangram.com | @romangram_com