#دختر_آبشار_پارت_72
سرباز :- بانو !سوار نظام هامون اون دخترو پیدا کردن ولی نمیدونیم چی شد
که اسبای همشون رم کرد و اون دخترم به همراه ملکه خوناشاما فرار کرد
سیخ سر جام وایسادم زیر لب زمزمه کردم ملکه خوناشاما
من:- زود اسبمو حاضر کن
بعدش رفتم پیش گوی جادوییم ...
من:- ای گوی جادویی نیوشا کجاست ؟
گوی به رنگ ابی در اومد و تصویر نیوشا که توی جنگل ...
جنگل سبز پیدات کردم موش کوچولو
بعد از یک ساعت رسیدم به جایی که نیوشا بود از دور دیدمش
من:- نیوشا؟
نیوشا:- سا...سایه!
از اسبم اومدم پایین و بغلش کردم
من:- بیا بریم من این جنگلو مثل کف دستم میشناسم کمکت میکنم
نیوشا:- باشه .
نوچ نوچ موش کوچولو دیگه توی چنگمی !
نیوشا
romangram.com | @romangram_com