#دختر_آبشار_پارت_36
یکم که زدمش دلم خنک شد رفتم که اب بخورم ، داشتم واسه خودم اب
میریختم که احساس خستگی کردم و خمیازه ای کشیدمو و روی صندلی نشستم
که نفهمیدم کی به عالم خواب فرو رفتم
اِ اینجا که همونجاییه که قبلا اومدم
من:- پری ! پری! کجایی؟
پری:- اوه بانو اروم باشید من اینجام !
من:- از دوستم المیرا خبر داری؟
پری :- بله بانو .
من:- خب همه چی رو باید از زبونت بکشم خب بگو دیگه
پری:- باشه ، ببینید جون دوستتون در خطره باید هر چه سریع تر نجاتش بدید
وگرنه میمیره
من:- چی
پری:- بانو دوستتون رو میتونید .... اینجا پیدا کنید . فقط مواظب باشید چون ...
دوباره با خیسی صورتم بیدار شدم ، ارتین بود .
ارتین:- هی دختر تو کجا رفته بودی نبضت نمیزد فکر کردم دار فانی رو وداع
گفتی
romangram.com | @romangram_com