#دختر_آبشار_پارت_34
تکرار نمیکنم!
با دقت به حرفاش گوش میدادم ، نمیدونم چقدر گذشت ولی وقتی اومدم بیرون
دختره نبود ، یعنی چی ؟ صبر کن ببینم ! یکم هوا رو بو کشیدم ! اوه خدای من
نه !
نیوشا
مثل خر عر میزدم و این ارتین بیشعورم فقط به من میخندید
من:- چیه ؟ خنده داره
ارتین:- اره
منم ایشی گفتمو دوباره عر زدم دهنمم که مثل اسب ابی باز بود این کثافتم
به من میخندید و المیرام پیداش نبود کل جنگلو زیرو و رو کردیم این دو روزی
ولی اثری ازش پیدا نکردیم
ارتین:- خخخخخ
من: چیه هی میخندی جرأت داری وایسا
بعدم کفشمو در اوردمو افتادم دنبالش حداقل یکم اینو بزنم دلم خنک شه
المیرا
من:- چرا ایستادی ؟
romangram.com | @romangram_com