#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_28
از روی صندلی بلند شد و دنبال جن گیر میدویید و هربار که ازش رد میشد یه میگ میگ میکرد
. اگه تونستی منو بگیری
نخیر مردک روانی بود
از دست اون که کاری جز مسخره بازی برنیومد حداقل خودم یه غلطی بکنم با ترس برگشتم و برای اولین بار مستقیم بهش نگاه کردم
. تورو خدا از اینجا برو
اون هم مثل من جدی شد و دست از دوویدن دنبال جن گیر برداشت و از لبه میز بالا اومد و کمی اون طرف تر از من نشست
. ولی من نمیخوام اذیتت کنم
جن گیره بدون اینکه حتی بپرسه با کی حرف میزنم به کار خودش ادامه میداد و دور میز میدویید و فریاد میزد برو
. ولی من ازت میترسم
لبخند محوی زد و با اشاره به جن گیر که می دوییدن و برای فضای خالی اطرافش زبون درمیاورد گفت
. از منه بی آزار میترسی بعد اون وقت از این روانی که دنبال خودت راه انداختی نمیترسی
نمیدونم چرا چنین حرفی از دهانم پرید
romangram.com | @romangram_com