#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_27
سنگ باز زیر دستم به حرکت دراومد و اول روی عدد یک مکث کرد و بعد روی عدد صفر نشست و بعد از مکثی رو عدد نه ایستاد
روحه با تعجب به جن گیر نگاه کرد و گفت
اوه چه سگ جونی بوده این نقی ...صد و نه سالگی مرده
خودش پقی زد زیر خنده جن گیر انگار اصلا صدای روح نمیشنید که دوباره پرسید
. آیا قبل از مرگ تو در این خانه میزیستی
. زیست که نه من رشته ام ریاضی بود این اواخر هم قبل از اینکه خدا بیامرز بشم مهندسی شیمی میخوندم کلا از اول با زیست میونه ای نداشتم
عملا جنگیره به سخره گرفته بود و عین خیالش نبود منو باش به پشتوانه این مردک احمق برگشتم این خونه گفتم لابد جنگبره روحا ازش میترسن روحه نشسته باش شوخی میکنه میخنده این عین خیالشم نیست
سنگ باز زیر انگشتم سُر خورد و به حرکت افتاد و روی حرف بله نشست کلا به این نتیجه رسیدم که این جن گیره هیچی بارش نیست و فقط منو سر کار گذاشته تا سر کیسه ام کنه صدای روحه هم دراومد
. بابا این مدیوم که هیچی اسمال هم نیست از کجا این عتیقه رو گیر آوردی
جن گیره بلند شد و روی میز ایستاد خودم رو کنار کشیدم تا به من نخوره دستش رو بلند کرد و ترسناکتر از سری های قبل داد زد
. اما تو باید از این خونه بری ... برو ... به دنیای خودت برگرد
از روی میز پایین پرید و شروع کرد دور میز چرخیدن و هر از چند گاهی لبه میزو میگرفت و محکم تکون میداد جوری که من از ترس افتادن سفت میز چسبیدم اما روحه با خیال راحت روی صندلی رو به روی من نشسته بود و به ریش من میخندید
. ایول ایول تازه داره ازش خوشم میاد
romangram.com | @romangram_com