#دلم_آغوشت_را_میخواهد_پارت_52




مثل هرشب غصه ام تنهاییم را رانده است

تا سپیده پیش من آن با وفایم مانده است



یک نفر نام مرا سنگ صبورم خوانده است

ماشین و کنار در آقاجون اینا پارک کرد با هم به سمت در رفتیم که گفتم : میشه خواهش کنم فقط امشب و دست از سرتحقیر کردن من برداری

- اگه این کار و نکنم چی ؟

با چشمایی که مثل گربه ی شرک مظلوم کرده بودم نگاهش کردم شاید دلش به رحم اومد ... کلافه نگاهش و به صورتم دوخت گفت : فقط برای ابروی خودم

نفس راحتی کشیدم

دستمو دور بازوش حلقه کردم که سوالی نگاهم کرد

ابرویی بالا انداختم گفتم : خوب قراره نقش بازی کنیم دیگه

- هه الان خیلی خوشحالی

- بابت چی ؟

- همین که افتخار دادم دستتو دور بازوم حلقه کنی ...حالا یه وقت خیالات صورتی نکنی برای خودت


romangram.com | @romangram_com