رمان دریا

#دریا_پارت_22

_می شه یه سوال بپرسم؟​

_آره راحت باشید​

_شماهمیشه جلوی همه حجابتونورعایت می کنید؟​

_آره سوسن جون من همیشه سعی می کنم جلوی افرادنامحرم حجاب داشته باشم چطور؟​

_راستش فامیلای شمااصلا این طوری نیستن..مهمونی هاشون همیشه مختلطه وخانمامخصوصاجوونامعمولاحجاب ندارن..می ترسم یکی ازفامیلاتون شمارواین طوری ببینه ومسخرتون کنه​

_اصلابرام مهم نیست که دیگران دربارم چی فکرمی کنن ازمامان راحله یادگرفتم که جلوی نامحرم حجاب داشته باشم..​

_آقای رادمنش باوجودداشتن چنین فامیلی رفتارشون اصلاشبیه اونا نیست​

-منظورتون چیه؟​

-هروقت آقای رادمنش توخونشون مهمونی می گیرن اجازه ی سروشراب نمی دن ولی نگین خانم..​

_ولی مادرم چی؟سوسن جون لطفاادامه بدین خیلی دوست دارم درموردمادرم بدونم ..​

_راستش پدرتون خیلی مادرتونودوست داشتندباوجوداینکه رفتارای ایشونودوست نداشتند...​

-چه رفتارایی؟​

_مثلا اینکه مادرتون همیشه دنبال مدوچیزهای جدیدومهمونی وبیرون رفتن واین جورچیزابودوآقای رادمنش علی رغم میل باطنیش هیچ وقت مانع ایشون نشدن مادرتون رفتارشون خیلی خوب ومحترمانه بودحتی بامن که خدمتکارشون بودم بااحترام برخوردمی کردوآقاآرشام هم که علاقه زیادی به مادرتون داشتن مثل ایشون بامن رفتارمی کنن وقتی هم که برادرتون به دنیااومد من ازایشون مراقبت می کردم تاخانم بتونن به کارای خودشون برسن لطفاازرفتارای آقاآرشام ناراحت نشیدایشون خسته بودن به خاطرهمین این طورباهاتون برخوردکردن حتمابه وقتش ازتون معذرت خواهی می کنن​

-می دونم سوسن جون به خاطرهمینم ازش ناراحت نشدم ​

_دخترم توخونه لازم نیست حجاب داشته باشی محمودتاوقتی که بهش نگن واردخونه نمی شه ای دستورآقای رادمنشه جلوی پدروبرادرتون هم مشکلی ندارید​

-ممنون سوسن جون من می رم شماهم استراحت کنید

romangram.com | @romangram_com