#درگیرت_شدم_پارت_82

زمزمه وار گفتم: زورویی؟! پس اسبت کو؟!
یا شایدم رابین هودی!
نه نه الاغکه مهربونی.
اونم مثل خودم اروم گفت: چقدر چرت میگی منم پرهام. الاغکه
مهربون کدوم خریه؟!
_عه پر پری تویی!بعد تازه فهمیدم چه سوتی ای دادم.
نیشمو باز کردمو گفتم: تو اینجا چیکار میکنی؟!
توی این دوروز یه ذره فقط یه ذره اخلاقش بهتر شده بود.
جوابمو ندادو روی صندلی نشست.
نه اشتباه گفتم اخلاقش گه تر شده:/
منم روی صندلی نشستمو گفتم: اهان فهمیدم.
چند دقیقه توی سکوت و تاریکی نشسته بودیم که من یادم افتاد روسری
سرم نیست.
درسته چادری نبودم اما خب به اینکه جلوی نامحرم سر لخت نباشم هم
اهمیت میدادم.
اما خب همه جا تاریک بود پس اون منو درست نمیدید دیگه.
تا دهنمو باز کردم تا چیزی بگم یهو یه صداهای مبهمی از بیرون
اومد.گوشامو تیز کردم ببینم واقعا صدا میاد یا نه!

romangram.com | @romangram_com