رمان درگیرت شدم

#درگیرت_شدم_پارت_56

مطمئن شدم کسی نیست سوار شدم.
به غیر از بردیا چند نفر دیگه هم تو ماشین بودند.
_خب چی گیرت اومد؟!
_توی ویلا 9تا دوربین و 5تا محافظه. توی باغش هم 11تا دوربین
و 7تا نگهبان.
من برای گفتن این چیزا نیومدم. ببین ته باغ یه زیرزمینه که وقتی
نزدیکش شدم صدای اه و ناله اومد. ولی چون درش قفل بود نتونستم
برم داخلش.
بردیا متفکر گفت: یعنی کیه و چرا اونجاست؟!
_دقیقا سوال منم همینه و هرکی که هست ما باید هرچه زودتر بفهمیم
کیه و نجاتش بدیم.
_من یکی از بچه هارو میفرستم تا یه سرو گوشی اب بده، تو هم سعی
خودتو بکن ببین چیزی دستگیرت میشه یا نه.
فقط خیلی احتیاط کن.الانم برو تا بهت شک نکنن.
از ماشین پیاده شدم و اینبار پیاده به طرف ویلا رفتم.
باید هرجور شده وارد اون زیرزمین شم.
به نزدیک ویلا که رسیدم اول چندتا نفس عمیق کشیدم تا حواسم جمع
شه بعد درو زدم.

romangram.com | @romangram_com