#درگیرت_شدم_پارت_42

قشنگ تو حلقم بود.
با صدای پرهام به پشت سر سهراب نگاه کردم.
با بی حوصلگی سهرابو هل دادم عقب.
پرهام یه پوزخند بهمون زدو به سهراب گفت: اگه لاو ترکوندنت تموم
ت داشت.
ِر
شد برو پیش نازلی، کاسهراب به سمت پرهام چرخید و گفت: سخت نگیر پسرعمو، دنیا
دوروزه.
پرهام اخم کردو بعد کلیدیو سمتم گرفت و گفت: بیا کلید اتاقت. معلوم
نیس چیکار کردی که اقا بهت اعتماد کرده!
کلیدو گرفتم و بی توجه به جفتشون به اتاقم پناه بردم.
بدنم خیلی کوفته بود برای همین به یه حموم اب گرم نیاز داشتم.
اول از همه درو قفل کردم. بعد لباسامو حولمو برداشتم و به حموم
رفتم.
ابو باز کردم تا وان پر شه.
بعد شنودو وصل کردم و مثل همیشه هر اتفاقی که افتادو برای بردیا
تعریف کردم و در اخرش بعد چندتا توصیه از جانب بردیا شنودو قطع
کردم.

romangram.com | @romangram_com