#درگیرت_شدم_پارت_129

دارودستش انتقام بگیرم. انتقام خون پدرو مادرمو.
درست 1سالو 3ماهه پیش، من به پارتیه یکی از دوستام رفته بودم.
اون زمان خیلی اهل تفریحو خوش گذرونی بودمو البته در کنارش
درسم توی دانشگاه زبان زده خاص و عام بود. پدرم بهم زنگ زدو
گفتش که فورا باید یه جایی همدیگرو ببینیم تا یه چیزی بهم بده.من خیلی تعجب کرده بودم. پدری که همیشه ارامش داشتو با ملایمت
سعی داشت جو رو هم اروم کنه، حالا خودش انقدر نگرانو مضطرب
باشه!
دلم نمیخواست برم و با خودم گفتم حالا یه ذره دیرتر چی میشه مگه؟!
یکم دیگه هم این پارتی تموم میشه.
ولی ای کاش اون موقع اون کاره احمقانرو نمیکردم.
پدرم برام مکانیو که میخواست برم اونجا تا همو ببینیمو برام اس ام
اس کرده بود.
بعده نیم ساعت که پارتی تموم شد، سوار ماشینم شدمو اس ام اس رو
خوندم.
یه جای پرته خارج از شهر بود که همین منو کمی نگران کرد.
با سرعت خودمو به اونجا رسوندم ولی پدرم نبود.
هرچی بهش زنگ میزدم جواب نمیدادو این نگرانیمو بیشتر میکرد.
هی اینورو اونور میرفتمو به خودم لعنت میفرستادم که چرا همون

romangram.com | @romangram_com