#دردسر_پارت_9
روی یه صندلی نشستم و غرق در سکوت همچی رو انالیز میکردم
کلاس پر میشد
و گاهی کل کل های پسرا و دخترا به گوش میرسید .
چهره خاص و اشنای استاد فرهبد لبخند رو به لبام اورد .....
کلاس اول تموم شد . کلاس دوم
دو ساعت دیگه میشد که ترم سومی حسابداری با ما ترم اولی ها قاطی میشد
رفتم دکه و نشستم روی صندلی و زنگ زدم به نگار ببینم این کارمند جدید کیه .چیه.خلاصه فوضولی کنم
با سومین بوق صدای خستش پیچید
نگار-پول کم آوردی یا باز زنگ زدی غیبت کنی؟
نق نقی کردمو گفتم :
-کوفت اه اه اه چرا دست منو میخونی؟
صدای خستش پیچید
-میشناسمت .کجایی دانشگاهی؟
خندیدم و گفتم
romangram.com | @romangram_com