#دردسر_پارت_89

چشمام بسته شد ..............



زیر چشمام رو باز کردم

هیچ صدایی نمیومد

اتاق غرق سکوت بود .

طعم دهنم تلخ بود و سرم تیر میکشید .

یه کم تو همون حالت موندم و بعدم نالیدم :

-اب ..

خش خش لباسی بلند شد و سریع نزدیکم شد

-باران؟؟؟به هوشی دختر؟؟

دوباره نالیدم

-اب میخوام ..

به لحظه نکشید که لیوان جلوم قرار گرفت .

نوشیدم .

اروم ترم کرد . داشتم موقعیتم رو درک میکردم .


romangram.com | @romangram_com