#دردسر_پارت_83
-ببینم چی میشه
ارزو:ببینم چی میشه نداریم فردا شب منتظرتم خدافظ
قطع کرد نذاشت جواب خدافظیشو بدم .دیوانس دختره
نگار:کی بود؟
-آرزو بود فردا مهمونی گرفته اکیپ دانشگاه میگه توام بیا
نگار:خب برو دیگه
-حوصله ندارم .
-برو منم میام حالو هوامون عوض بشه
حرفی نزدم و پاشدم رفتم
بعد اون تماس ارزو دو بار ریگه ام تماس گرفت اصرار کرد اگه نمیرفتم خیلی ناراحت میشد
یک ساعت تا مهمونی وقت داشتم .
یه لباس ساده پوشیدم و یه ارایش ساده و کلا خوب شده بودم .
مانتومو پوشیدمو از اتاق رفتم بیرون
نگار مثلا قرار بود باهام بیاد ولی کار شرکت طولانی بود .رویاهم سرکار بود
لباس پوشیدم و یه تاکسی گرفتم تا همونجا
romangram.com | @romangram_com