#دردسر_پارت_55
با حرص غریدم-ببین بچه ..
دیدم زشته جلو باباش اینطوری حرف بزنم با حرکت لب گفتم
-آدمت میکنم
با یه لبخند مثل من با حرکت لبش گفت:آدمش نیستی
دوباره گفتم-نشونت میدم
روشو گرفت و همونطور که به سمت بالا میرفت گفت:منتظرم حالا تا اون موقع بهتره به سرو وضعت برسی که جن از دیدنت سکته میکنه
دستامو مشت کردم و اومدم برگردم که..
داریوش-کجا خانوم بیات با این وضع؟
-میرم خونه اگر اجازه بدید فردا شروع میکنم به کار
داریوش-واقعا متاسفم برای این رفتاراش .لطفا بزارید برسونمتون
-مشکلی نیست .لازم نیست میرم خودم
داریوش-تا پنج دقیقه دیگه جلو درم..فقط لطف کن سر راهت در حیاطو ببند
و رفت بیرون
با حرص بلند داد زدم:جناب کسری دارم برات صبر کن حالا
صدای آروم کسری به گوشم رسید
romangram.com | @romangram_com