#دردسر_پارت_42
یهو سگه واق واق کرد
-چخه شوخی حالیت نمیشه .بی جنبه
داریوش یه قدم اومد جلو و دستشو روی سگ کشید و گفت
-آلفا برو
سگم دمش رو تکون داد و رفت.
زیر لب با حرص گفتم
-سگه به صاحبش رفته .
حرف اون اصله واسه من کشکشه .
داریوش-خانوم بیات بریم داخل؟
داخل شدم گفتم:
-راستی جناب فامیلیتون چیه؟
داریوش-خُسرَوی هستم
سرمو تکون دادم به در رسیدیم
romangram.com | @romangram_com