#دردسر_پارت_39
-جسارت نباشه بفرمایید برام قلاب بگیرید میخوام برم بالا درو باز کنم
یه ژستم گرفتم که مثلا این کارم و یه عمره با جیمزباند هم خدمتی بودم
-وا تشریف بیارید دیگه
برگشتم سمتش که دیدم با تعجب نگاهم میکنه
-دوس عزیز بیا قلاب بگیر
اومد پشت به در وایساد و با دوتا دستاش قلاب گرفت چشماش هنوز کاملا گشاد شده بود از تعجب
دستمو گذاشتم رو شونش و یکی از پاهامو رو دستاش گذاشتم خودمو کشیدم بالا که یهو پام در رفت و خورد تو صورتش..
ریز زدم زیر خنده
-اِ یکم زور بزن برم بالا .ماست نخورید که
داریوش-اخ دماغم بابا حواست باشه خانوم بیات
پامو گذاشتم رو شونش با یه پرش دستامو قالب کردم روی دیوار..
پریدم روی در اومدم بیام پایین که پام لیز خورد و سقوط بدی داشتم
صدای داریوش بلند شد
-خوبید خانوم ؟
نق نقی کردم و گفتم
romangram.com | @romangram_com