#دردسر_پارت_37
-اقا نون نخوردی یکم فشار بده اون گازو
راننده تاکسی با لحجه باحالی گفت
-خانوم جت که نمیرونم پیکان میرونم
-خوب گاز بدهوعمو دیر شد
-خوب دارم گاز میدم
خندم گرفته بود مرد بیچاره چه حرصی میخورد بعد از ۴۵ دقیقه رسیدیم .
کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم..زنگ ایفون رو زدم کسی جواب نداد بازم زدم چهار باز زنگ زدم اومدم برای بار پنجم زنگ بزنم صدای کسری از پشت ایفون به گوشم رسید
کسری-عجب رویی داری تو میبینی جواب نمیدیم برو دیگه
-درو باز کن بچه جوون به اندازه کافی دیر شده
کسری-من معلم نخواستم بهتره بری و خودت رو علاف نکنی
با حرص گفتم-درو باز کن گفتم
کسری-من به تو نیاز ندارم خدافـــــظ
بعد ایفون رو گذاشت..
رومو برگردوندم و اومدم با حرص جیغ بزنم که بازهم همون چشما اما اینبار با تعجب اومد جلو چشمم
داریوش لب باز کردو گفت
romangram.com | @romangram_com