#درنده_ولارینال_پارت_64
- انتقام برات معنایی نداره . نه ؟
بریان به خرد کردن چند کنده مشغول شد :
- چه بلایی می تونستم سرت بیارم که از اینی که اومده بدتر باشه ؟
آیدن سکوت کرد و به چوب هایی خیره شد که تیغه تبر آنها را در هم می شکست . بریان لبخند سردی زد و ادامه داد :
- آیدن من به انتقام فکر نمی کنم . سالهای زیادیه که دیگه بهش فکر نمی کنم . انتقام گرچه انگیزه فوق العاده ای برای قدرتمند شدنه اما ... ضعف محسوب میشه ... بهم بگو ... اگه من به جای تو کریشنا رو کشته بودم ... تو انتقام می گرفتی ؟
آیدن به بریان نگاه کرد و با صدای آرامی گفت :
- تو هیچ وقت اینکارو نمی کردی .
بریان ضربه محکم دیگری به کنده کهنه و خشک زد و نفس زنان پاسخ داد :
- آره نمی کردم .
آیدن احساس کناهش را پس زد و پرسید :
- چرا نجاتم دادی ؟
بریان تکه چوب ها را در کوله پارچه ای اش انداخت و گفت :
- از اون زندان خوشت میومد ؟
- نه .
- خب .. پس فقط یه تشکر کافیه .
آیدن که غافلگیر شده بود ، گفت :
romangram.com | @romangram_com