#درنده_ولارینال_پارت_58
- تو فکر کردی همینجوری توی فرانسه بدون هیچ توضیحی می ری و من بی خیالت می شم ؟
- اما بیشتر از ده سال گذشته . چطوری پیدام کردی ؟
رز پاسخ داد :
- اولین سر نخ رو از دوستت توی تیمارستان گرفتم .
- تیمارستان ؟
- اگه اشتباه نکنم اسمش کارولاین .. نه .. نه .. اولاین بود .
ذهن ایدن ناگهان به نقطه دور و دست نیافتنی ای فرستاده شد . گویی هزاران سال از ان خاطرات می گذشت :
- خب .. اون چی شد ؟
- دو سه روز بعد از ملاقاتش بامن ... خودکشی کرد ... البته به من گفته بود یه روزی خودش رو می کشه ولی فکر نمی کردم به همین زودی باشه . بعدش که کار راحت تر شد . پدر و مادر راجر من رو به پدر و مادر تو ... آلن و دیانا اگه اشتباه نکنم .. معرفی کردن . اونا من رو به روهان ...
آیدن نگاهش را از رز برداشت و گفت :
- کار خوبی نکردی اومدی ... تو یه انسانی ... اینجا تیکه پاره می شی رزا ...
رز نیم نگاهی به آیدن انداخت و پرسید :
- رزا ؟
آیدن و بریان همزمان لبخند دردمندانه ای زدند و آیدن گفت :
- منظورم رز بود .
رز شانه ای بالا انداخت و گفت :
romangram.com | @romangram_com