رمان در تمنای توام

#در_تمنای_توام_پارت_183


-می دونی بیتا تصمیم گرفتم اگه ازم خواستگاری کرد ردش کنم اما ته دلم می ترسم اگه ردش کردم برای همیشه بره.نمی تونم بیتا دووم بیارم.سخته!

بیتا با اخم و جدیت گفت:بس کن آلما، اینقد خودتو کوچیک نکن.بزار یه بار اون دنبالت بیاد.چقد تو میری طرفش؟ بزار فقط برای یه بار اون دنبالت بیاد.هیچ کس با

شنیدن جواب نه نمیمیره، اگه اونقد عاشقت باشه که خودت میگی پس اگه حتی نه هم بشنوه دست از سرت بر نمی داره اما اگه عشقش الکیه باور کن حتی

اگه جواب بله هم بدی بعد چند روز ازت دلزده میشه.اصلا فکر کن داری امتحانش می کنی.

آلما م*س*تاصل نگاهش کرد.درد فراق نکشیده بود تا سر درون این دختر تشنه ی عشق را بداند!

بیتا شمرده گفت:آلمایی می دونم برات سخته اما فکرشو کن اگه ردش کردی اما بازم بیاد طرفت و تو رو بخواد چقدر ارزشمنده.عشقش حقیقیه مطمئن باش!

قلبش درد می کرد.اما هنوز که نکیسا حرفی نزده بود سر چه چانه می زد؟!

پوزخندی به خود زد و در دل گفت:رویا پردازیت حرف نداره آلما خانوم!

بیتا کلافه گفت:به حرفام این بارو گوش کن قول می دم جوابتو بگیری.

آلما سرش را تکان داد و گفت:بیا یکی از سیستما خالی شده.





بیتا با حرص گفت:آره بعد از 3 ساعت که وایسادیم خالی شد.اوف!

آلما لبخند کمرنگی زد در حالی که ذهنش فقط حول نکیسا و تصمیمی که با حرف های بیتا جدی تر شده بود می چرخید.....

****************

فصل بیست و سوم





آمدن شکوفه اصلا بی مورد نبود.این را از نگاه هایی که شادی و غم را به همراه داشت فهمید.انگار از پس شادیی که در چشمش موج می زد ترس هم لانه کرده بود.

آلما با لبخند گفت:چیزی شده زن دایی؟

شکوفه دست آلما را گرفت او را کنار خود نشاند و گفت:باهات حرف دارم.

آلما کنجکاوانه نگاهش کرد نمی دانست چرا ته دلش احساس دلشوره داشت.شکوفه به چشمان بی قرار آلما نگاه کرد و گفت:

-پس فردا منو و داییت پرواز داریم دبی، یه قضیه هست که داییت خواسته تا قبل از رفتن روشن بشه.

آلما با نگرانی گفت:چیزی شده زن دایی؟

شکوفه مهربانانه لبخندی زد و گفت:نگران نباش دخترم.اتفاق بدی نیفتاده فقط من نگران عکس العمل تو هستم.

آلما با دستپاچگی گفت:دارین واقعا نگرانم می کنین.

شکوفه لبخندی آرامش بخش زد.دست او را فشرد و گفت:

-نکیسا ازت خواستگاری کرده!

آلما با چشمانی گرد شده نگاهش کرد.باورش نمی شد.همین دو ساعت پیش داشت با بیتا در مورد اینکه نکیسا هیچ اقدامی نمی کند گله می کرد.

romangram.com | @romangram_com