#در_تمنای_توام_پارت_13


نیم ساعت بعد گوشی آلما زنگ خورد، بیتا جواب داد:بله

شکوفه از پشت خط گفت:بیتا جان تویی؟ کار آلما تموم نشده؟

-نه شکوفه جون هنوز یکم دیگه مونده.

-خیلی خب، چیزی کم و کسر ندارین بگم بیارن براتون؟

-نه دستتون درد نکنه

-باشه، کار آلما تموم شد زنگ بزنید نکیسا میاد دنبالتون.

-چشم

-روشن، من می رم مهمونا دارن میان.

-باشه خداحافظ

تلفن که قطع شد بیتا گفت:شکوفه جون بود گفت کارت تموم شد به شازده زنگ بزنی بیاد دنبالت.

آلما دیگر آرایش صورتش تمام شده بود گفت:باشه.

لیلا موهایش را مرتب کرد و گفت:ماه شدی عروس خانم

بیتا در گوش آلما گفت:تو گلوش گیر کنی.

آلما با لبخند گفت:عجب پدر گشتگی داری تو باهاش.

بیتا پشت چشمی نازک کرد و گفت:پاشو به آقاتون زنگ بزن بیاد دنبالت.

آلما گوشی را از دست بیتا گرفت شماره نکیسا را گرفت بعد از چند لحظه نکیسا جواب داد:

-الو نکیسا سلام خوبی؟

-خوبم

لحن سرد نکیسا بدن آلما را لرزاند با صدای لرزانی گفت:من کارم تو آرایشگاه تمومه،میای دنبالم؟

-خیلی کار رو سرم ریخته،نمی تونم بیام دنبالت،به کیان میگم بیاد دنبالت،فعلا خداحافظ

صدای بوق ممتد موبایلش او را به خود آورد.با حیرت به بیتا نگاه کرد.بیتا بی حوصله گفت:

-آقاتون کی تشریف میارن شروع کنیم؟

آلما با بغض گفت:نمیاد دنبالم گفت کیانو می فرسته دنبالم.

بیتا با حیرت گفت:نه ،شوخی می کنی؟

آلما سرش را تکان داد و گفت:نه ،نمیاد

بیتا با عصبانیت گفت:گوشیتو بده

-می خوای چیکار؟

-می گم بده اینقد حرف نزن

آلما متعجب گوشیش را به بیتا داد و او فورا شماره نکیسا را گرفت.بعد از چند دقیقه صدای معترض نکیسا را شنید که گفت:

romangram.com | @romangram_com