#در_تعقیب_شیطان_پارت_90
ما هم همونطور که پشت سر هم بودیم به حالت شونه به شونه در کنار هم ایستادیم.
استاد: خوبه. درس اول در اجرای جادو تمرکز کردنه همگی به اندازه ی یک قدم از بغل دستی خودتون فاصله بگیرید .
با این حرف همه یه قدم از هم فاصله گرفتیم.
- خب حالا چشماتون روببنید و سعی کنید به هیچ چیز فکر نکنید. ببینم کدومتون موفق میشه تا فکرش رو کنترل کنه.
چشمام رو بستم. اما هر چی سعی کردم به چیزی فکر نکنم نمی شد در واقع همین کار هم که می خواستم بکنم نوعی فکر بود هی به خودم می گفتم که نباید به چیزی فکر کنم اما همین که این حرف رو میزدم در واقع داشتم بهش فکر می کردم.
استاد: می دونم که هیچ انسانی نمی تونه فکر کردنش رو متوقف کنه. خب بهتره که حالا نمی تونید فکر کردن رو متوقف کنید ازش به نحو دیگری استفاده کنیم. به ضربان قلبتون فکر کنید. فقط به ضربان قلبتون فکر کنید نه چیز دیگه ای.
اینقدر بهش فکر کنید که بتونید ضرباتی رو که قلب به سینتون وارد می کنه رو احساس کنید و صدای قلبتون رو درون گوشتون از طریق رگ های خونی بشنوید.
بعد این حرف استاد ساکت شد و ما مشغول تمرکز روی ضربان قلبمون شدیم.
همه جا در سکوت مطلق بود. خیلی آروم ضربان قلبم رودرون سینم احساس میکردم. ضربانی یکواخت و منظم. هر چه بیشتر بهش فکرمی کردم بیشتر احساسش می کردم. بعد از گذشت نیم ساعت به راحتی صدای ضربان توی گوشم شنیده می شد.
استاد: می دونم که خیلی هاتون موفق شدید به مرحله ی شنیدن صدا برسید. بهتون تبریک میگم شما معنای تمرکز رو متوجه شدید. حالابه تمرکزتون ادامه بدید و همینطور که به صدای قلب گوش میدید آروم نفس بکشید و سعی کنید که روی نفستون هم تمرکز کنید. من درحین تمرکز با صدای آهسته راهنماییتون می کنم.
خیلی احساس خوبی داشتم نمی دونم یه آرامش عجیبی تموم وجودم رو فرا گرفته بود آرامشی که با صدای قلب خودم ایجاد شده بود. آرامشی که توی اون لحظه با هیچ چیز عوضش نمی کردم. آروم روی نفسم تمرکز کردم.
romangram.com | @romangram_com