#در_تعقیب_شیطان_پارت_83

- آره چطور مگه؟

- هیچی آخه بابای منم ازجادوگرای ساختار شکنه.

لیلا لبخندی زد و گفت: آره می دونم بابای من سر پست قبلی بابای توئه قبلا بابای تو مسولیت پدر من رو در انجمن نیمه تاریک برعهده داشت. اما الان پدرت مدیر مدرست.

شونه رو روی میز گذاشتم و روی تخت مقابل لیلا نشستم و گفتم: خب ادامه بده.

- آره داشتم می گفتم من از هفت سالگی با جادو آشنا شم و سعی کردم تا اطلاعاتم رو در مورد جادو و این چیزا زیاد کنم. در واقع می خواستم از بابام یا مامانم جادو یاد بگیرم اما چون اونا از یه گروه دیگه بودن نمی تونستنبهم آموزش بدن. در واقع من استعداد یادگیری جادوهای پدر و مادرم رو نداشتم هر کاری می کردن تا بهم یاد بدن یاد نمی گرفتم. تازه امروز متوجه شدم که من کلا از یه گروه دیگه هستم و به همین دلیل نمی تونستم جادوهای بابا و مامانم رویاد بگیرم.

این بود که رفتم سراغ کتب جادویی و شروع کردم به یاد گرفتن تئوری های جادوگری. این اطلاعاتم بیشتر برای خوندن اون کتاباست. برعکس تئوری از کارهای عملی هیچی نمی دونم. واقعا نابغم نه؟

- آره خودت از خودت تعریف نکنی کی بکنه؟

لیلا از حرفم زد زیر خنده. منم خندم گرفته بود.

من: خب حالا کمی از این تئوریاتت استفاده کن و بگو که وظیفه ی گروه ما چیه؟ اصلا چرا باید چنین آموزش های سختی رو ببینیم؟

- گروه ما همونطور که از اسمش پیداست (AssassiHexen r ) یعنی جادوگران قاتل. این گروه آموزش می بینن. سخت ترین نوع آموزش تا به قاتل هایی بی رحم تبدیل بشن. البته قاتلینی که فقط دشمنانشون رو از بین می برن. خودت که می دونی دشمنای ما کیا هستن؟ نمی دونی؟

- آره اونقدرام خنگ نیستم منظورت جادوگرای تاریکه؟

- آره خودشه آفرین. ما آموزش می بینیم تا بتونیم در برابر جادوی سیاه مقاوم باشیم و هرگز شکست نخوریم. بعد از اینکه تا حدی آموزش دیدیم ما رو به فراخوان دعوت می کنند و دستورات و ماموریت هایی سری بهمون میدن ماها باید به این ماموریت ها بریم و هدف ها رو نابود کنیم. بعد امتحاناتی ازمون می گیرند که اگه توش موفق بشیم به مقطع بالاتر ارتقاع پیدا می کنیم و ستاره می گیرم.

romangram.com | @romangram_com