#در_تعقیب_شیطان_پارت_80


ساسان: خودت از عواقب این گروه مطلع هستی آموزش توی این گروه خیلی سخته مخصوصا برای تو که یه دختری.

از اینکه بین دخترا و پسرا فرق میذاشت خوشم نیومد. نمی دونم اما با اینکه با حرفاش موافق بودم اما نمی خواستم کم بیارم برای همین گفتم:

- مگه دخترا چه فرقی با پسرا دارند؟

- هه چی شد؟ حالا یه چیزم بدهکار شدم؟مهم نیست خودت وقتی با آموزشاش مواجه شدی خواهی فهمید که چند زنه حلاجی. تازشم هر چی هم بگم فایده نداره چون تو به عنوان عضوی از اون گروه انتخاب شدی و راه برگشتی نداری.

- یکم از حرفاش دل خور شده بودم. اما کی به حرفای یه ابوالهول بی احساس اهمیت میده آخه.

ساسان کلاهش رو کشید روی سرش و آروم شروع کرد به حرکت.

من: کجا میری؟

با صدایی که سردی توش موج میزد گفت: میرم سراغ کارام تا ابد که نمیتونم دنبالت راه بیوفتم.

از حرفاش حرصم گرفته بود. برای همین با صدای بلند گفتم: برو به درک اصلا مگه من ازت خواستم دنبالم راه بیوفتی؟

در کمال تعجب دیدم بدون اینکه حتی نیم نگاهی بهم بندازه راهش رو گرفت و رفت. حالا من مونده بودم و یه دنیای ناشناخته.

خیلی جاها توی قلعه بود که بهش سر زدم اما هر چی می گشتم تمومی نداشت این بود که بی خیال شدم و به طرف قلعه ی اصلی به راه افتادم. در بین راه بودم که پیامی در مقابلم ظاهر شد که گفت ساعت نه شب ساعت خاموشیه و همه ی دانش جویان باید در خوابگاهاشون باشن. بعد از این پیام نوری به طرف خوابگاه حرکت کرد و منو به خوابگاه راهنمایی می کرد. بعد از چند دقیقه به خوابگاه رسیدم. سقف اتاق خیلی شبیه آسمون بود پر از ستاره هایی بود که به نظر چشمک می زنن. اما یه آسمون واقعی نبود بلکه با جادو ساخته شده بود. سالن گروه ما از یه سالن خیلی بزرگ تشکیل شده بود که توش پر بود از مبل و صندلی سالن از چند طبقه تشکیل شده بود که با پله هایی به هم متصل می شد در انتهای سالن یه پرچم خیلی بزرگ از طبقه ی سوم تا کف آویزون شده بود که عکس یه جمجمه ی سیاه روش کشیده شده بود و نشانه ی گروه ما بود. هر دو نفر از افراد گروه توی یه اتاق می خوابیدن و اون اتاق اتاق اختصاصی اون دو نفر محسوب می شد. توی سالن بزرگ کلی دختر و پسر بودند که تازه وارد قلعه شده بودند. بعضی از دانشجویان سال بالایی هم توی سالن بودند. در واقع اون سالن مخصوص تمام ورودی های اون گروه بود از سال اول گرفته تا سال اخر. نمی دونستم که دقیقا وارد چه جور گروهی شدم. گروهی که همه ی اعضاش قاتلان حرفه ای هستن یا گروهی که اعضاش با هم دوست و مهربونند.


romangram.com | @romangram_com