#در_تعقیب_شیطان_پارت_77
بعد از خونده شدن چندین اسم اسم پیمان خونده شد. آخ که چقدر دلم برای داداشم تنگ شده بود. پیمان خیلی آروم به طرف جایگاه رفت و بابا طبق معمول کاری که با من کرده بود رو با پیمان هم انجام داد و اون رو به عنوان پسرش معرفی کرد طبق معمول پچ پچ کردن و حرف مفت زدن ها دوباره شروع شد. خیلی دلم می خواست بدونم پیمان توی چه گروهیه؟
بعد از گروه بندی بابا دوباره به پشت میز سخنرانی اومد و گفت:
- حالا که همگی گروه بندی شدید باید یک سری قوانین رو براتون شرح بدم. خروج از قلعه و محوطه های اون اکیدا ممنوعه در صورت مشاهده به شدت با فرد متخلف برخورد میشه حتی اگه اون افراد دختر و پسر خودم باشه.
افشا نام گروهی که در اون تحصیل می کنید به مدت شش ماه ممنوع
هر گونه سوال در خصوص گروه های یکدیگر ممنوع
غیبت های غیر موجه ممنوع
همه موظفند به اساتید مدرسه احترام بگذارند.
دانشجویانی که در درس هاشون موفق بشن و توی آزمون های پایان دوره امتیاز لازم رو کسب کنند به مقاطع بالاتر ارتقاع پیدا می کنند. به طور معمول هر مقطع برای یه فرد عادی دو سال طول می کشه. در کل پنج مقطع دو ساله وجود داره که هرکس این مراحل رو با موفقیت طی کنه فارغ التحصیل میشه و می تونه شغلی متناسب با گروهی که درش تحصیل کرده انتخاب کنه. علاوه بر ارتقاع هر کس که در آزمون ها موفق بشه یک ستاره دریافت می کنه حداکثر ستاره ای که یک جادوگر می تونه دریافت کنه ده تاست. جادوگران ده ستاره بسیار قدرتمند هستند و این رو هم بدونید که هرکسی نمی تونه به اون سطح از مهارت برسه. در طول دویست سال گذشته تنها 10 نفر تونستند با ده ستاره فارغ التحصیل بشن بنابراین نمیشه گفت که شما ها همتون توانایی ده ستاره شدن رو دارید. از بین شماها ممکنه یک یا دو نفر به این مقام دست پیدا کنه. باید اعتراف کنم که من خودم تا حالا تونستم 8 تا ستاره به دست بیارم واقعا بی استعدادم مگه نه؟
با این حرفش همه ی بچه ها زدن زیر خنده بابا هم می خندید. بعد از توضیحات اضافه ای که من قبلا همش رو از ساسان شنیده بودم ضیافت به پایان رسید و همه آزاد شدیم تا به گشت و گذار توی مدرسه بپردازیم من باساسان به جاهای مختلف می رفتیم تا با همه ی قسمت های قلعه آشنا بشم.
قلعه خیلی بزرگ تر از چیزی بود که فکرش رو می کردم چندین حیاط و محوطه ی بزرگ داشت که هرکدوم تقریبا اندازه ی یه شهر بزرگ و وسیع بود. زمین های ورزشی زمین های تمرین جادو زمین هایی که پر بود از درخت و تقریبا مثل پارک جنگلی بود ترسناک تر از همه جنگلی بود که از دور خیلی سیاه به نظر می رسید. نمی دونستم اونجا کجاست.
- اومم ساسان؟
- بله؟
romangram.com | @romangram_com