#در_تعقیب_شیطان_پارت_71

بااین حرفش انگار یه سطل آب سرد ریختن روم.

ساسان کنارم روی تخت نشست و گفت: خوبی؟ حالت خوبه؟ چرا خیس عرق شدی؟

- تو قبلا جادو گر تاریک بودی؟

با این حرفم ساسان یکه خورد و گفت: چی تو از کجا می دونی؟

- حتما لرد تاریکی خانوادتو کشته آره؟

ساسان که از تعجب داشت شاخ در می آورد گفت: آره ولی تو اینا رو از کجا می دونی؟

- تو نامزد داشتی؟

با این حرفم حلقه ی اشک توی چشماش نمایان شد و گفت: آره یه مدتی داشتم همه کسم بود. بگو اینا رو از کجا می دونی؟

- اینا رو توی خوابم دیدم. تو و یه نفر که ردای سیاه کهنه ای به تن داشت با هم توی یه مکان کهنه و قدیمی با هم ملاقات داشتید.

با این حرف ساسان بلافاصله از روی تخت بلند شد و به طرف پنجره رفت.

اون ملاقات برای دو سال پیشه. زمانی که من به لرد ملفیسنت خیانت کردم خودم رو از تاریکی نجات دادم اما ...

حالا اینا مهم نیست مهم اینه که چرا تو این خواب رو دیدی؟

romangram.com | @romangram_com