#در_تعقیب_شیطان_پارت_68


- کی همچین حرفی زده؟ مگه تو هری پاتر و ولدمورد رو نمی شناسی اونا هم اتفاقی جادو می کردند.

- اونا برای چیزی حدود صد سال پیش بودند پریسا!!! تازه گذر زمان همیشه واقعیت ها رو تغییر میده از کجا معلوم که اونا واقعا اتفاقی جادو کردند؟ نه این موضوع شوخی بردار نیست.

- خب حالا چه اتفاقی افتاده مثلا؟

- چیزی نیست اما به نظرم تو کسی هستی که ...

- من کی هستم؟

- هیچی بی خیالش به نظرم تو یه نابغه میشی.

از حرفش پقی زدم زیر خنده و گفتم: نابغه؟ کی ؟ من؟ شوخی نکن بابا!!!

با چهره ای جدی به طرفم برگشت و گفت: شوخی نمی کنم. به زودی خودت متوجه میشی که چی میگم.

ساسان: خب من میرم بیرون تو هم بگیر دوباره بخواب فردا قراره بریم قلعه. فردا روز بزرگی برای توئه.

از حرفش استرس عجیبی به دلم افتاد. یعنی زمان رفتن به مدرسه ی جادوگری فرا رسیده بود؟ یعنی واقعا برای آموزش و یادگیری جادو آماده بودم؟

بعد از خارج شدن ساسان از اتاق خودم رو روی تخت انداختم و بدون فکر به خواب رفتم.


romangram.com | @romangram_com