#در_تعقیب_شیطان_پارت_62


احساس کردم که صداش کمی می لرزه. از چشماش غم می بارید. برای اینکه بحث رو عوض کنم گفتم: میشه یکم بهم جادو یاد بدی؟

- واقعا می خوای یاد بگیری؟

- خب معلومه که می خوام یاد بگیرم مگه برای همین دارم نمیرم قلعه؟

- درسته اما به نظرم بذار تو مدرسه یادت بدم اینجا خطرناکه ممکنه انرژی رو رد یابی کنن و جامون رو پیدا کنن.

- یعنی میگی که یکی از اساتیدد مدرسه هستی؟

ساسان همینطور که به افق سر سبز نگاه می کرد آهی کشید و گفت: آره من راه های مقابله با جادوی تاریک رو آموزش میدم. مادرت جادوهای استراتژیک و هجومی رو آموزش میده پدرت هم که مدیر مدرست البته گاهی جادو های ساختار شکن رو آموزش میده.

واقعا مامانم یه جادوگره؟ نمی دونم چراهر کاری می کنم نمی تونم این مساله رو باور کنم. فعلا این چیزا مهم نیست مهم اینه که از این طبیعت بکر لذت ببرم. معلوم نیست که فردا یا در آینده چه اتفاقاتی در انتظارمه. من دختر یه خانواده ی جادوگرم چه بخوام چه نخوام. من حق انتخابی ندارم. نمی دونم شاید این موضوع اون قدرا هم بد نباشه هر چی باشه دلم می خواست که زندگیم هیجان داشته باشه. بفرما اینم هیجان حالایه عمر فرصت داری که کارای هیجان انگیز بکنی.

من: میشه یه سوالی بپرسم؟

- بپرس!!

- تا کی باید توی قلعه آموزش ببینم؟ کلاساش چطوریه؟

ساسان از پنجره فاصله گرفت و روی تخت نشست و گفت: مدرسه ی جادو گری به پنج مقطع تقسیم میشه که هر مقطعش دو سال طول می کشه. یعنی یه آدم معمولی ده سال طول می کشه تا یه جادو گر تمام عیار بشه. توی هر سال دو آزمون برگزار میشه تا افرادی که دارای استعداد شگفت انگیز هستن رو شناسایی کنند اگه بتونی توی یکی از این آزمون ها که هر سال دو بار برگزار میشه قبول بشی بدون هیچ قید و شرطی وارد مقطع بالاتر میشی و با هر بار ارتقاع پیدا کردن یه ستاره میگیری.


romangram.com | @romangram_com