#در_تعقیب_شیطان_پارت_51
- آره من مامور محافظت از تو بودم جادویی که می خواستم انجام بدم خیلی سنگین و قوی بود برای همین نیاز به تمرکز شدید داشت تا بدون نفوذ به افکارت انجامش بدم اما اون لعنتی با ظاهر شدنش باعث شد تمرکزم رو از دست بدم و این کار باعث شد تا تو متوجه من بشی.
- یعنی تو هر وقت بخوای می تونی وارد ذهنم بشی؟
- آره به راحتی آب خوردن.
از حرفش عصبی شده بودم اون لعنتی می تونست هر وقت خواست وارد ذهنم بشه و افکارم رو بخونه و از راز هام با خبر بشه یه دفعه یاد رمان هری پاتر پنج افتادم اونجایی که پروفسور اسنیپ داشت به هری آموزش می داد تا جلوی نفوذ به ذهنش رو بگیره.
من: نگو که اینا هم مثل جادو های فیلم های هری پاتره؟
ساسان: جادوهای فیلم و رمان هری پاتر وجود دارند اما اونا خیلی ضعیفند ما جادوهایی بزرگتر از اون بلدیم. هری پاتر مال 60 سال پیش بود. اکنون علم جادو هم مثل همه ی علوم پیشرفت کرده.
- خب حالا بی خیال این مزخرفات من این چند روز به کلی هنگ کردم نمی دونم داستان چیه واقعیت کدومه رمان چطوره اصلا تموم شخصیت های تخیلی که توی ذهنم بوده واقعا تخیلی بودن یا نه من کلا هنگ کردم می فهمی؟
- آره می فهمم برای اینکه بدونی میگم کلیه ی داستان هری پاتر حقیقت داره اون در واقع تاریخ جادوگریه اون داستان شصت سال پیش اتفاق افتاد و ارباب تاریکی توسط هری پاتر نابود شد. از اون لحظه تا حالا اتفاقات زیادی رخ داده که توی کتاب های تاریخی جادوگری که توی کتاب خونه ی مدرسه هست همشون ذکر شده. وقتی وارد قلعه شدی از همه چیز سردر میاری.
- خب اون شبح کی بود؟
- اون یکی از نابودگرای انجمن نیمه تاریک بود. اگه جادوگری از قوانین عدول کنه اون رو می فرستن تا نابودش کنه انجمن نیمه تاریک خیلی سنگ دله یکی از قوانینشون اینه که از جادوی سیاه استفاده نکنیم. اما من این کار رو کردم. برای تشخیص اینکه سهیل یکی از شیاطینه یا نه مجبور بودم از جادوی سیاه استفاده کنم اون لعنتی جادویی رو استفاده کرده بود که قابل ردیابی نبود.
- برای همین می خواست نابودت کنه؟
- آره راستش اولین باریه که می بینم انجمن کسی رو بخشیده.
romangram.com | @romangram_com