#در_تعقیب_شیطان_پارت_50


ساسان نفس راحتی کشید و گفت: بسیار خب. میتونی بری من این خبر رو به زودی به مدیریت مدرسه ابلاغ می کنم.

شبح: دختری که با خودت آوردی اینقدر قدرت داره که به راحتی تونست من رو ببینه حتی خیلی زودتر از اینکه تو من رو ببینی. اون جادوگر بسیار قوی ای خواهد شد.

بعد از این حرف شبح نا پدید شد و مثل دود در هوا پخش شد.

بعد از رفتن شبح ساسان منو صدا کرد و من خیلی سریع از پشت دیوار خارج شدم و پیشش رفتم.

ساسان: تو اون شبح رو دیدی؟

- آره خیلی واضح و روشن.

- این چندمین باریه که دیدیش؟

- اوممم دومین بار قبلا یه بار توی خواب دیدمش که داشت با یه نفر حرف می زد. صبر کن ببینم اون شخص تو بودی آره؟ اره اون شخصی که توی خواب دیدم تو بودی.

چرا باید خواب ساسان رو می دیدیم؟

ساسان: آره من بودم اون لحظه داشتم جادوی محافظت از تو رو انجام می دادم که اون سر رسید برای همین افکارمون به هم متصل شد و تو منو دیدی.

از حرفاش تعجب کردم و گفتم: جادوی محافظت از من؟


romangram.com | @romangram_com