#در_تعقیب_شیطان_پارت_139
- اون هاله یه چیزی رو بهم نشون داد تو حالت خواب و بیداری بودم می تونستم تموم انرژی های اطرافم رو حس کنم می تونستم به راحتی رشته های منبع انرژی رو ببینم .
پاتریک که از حرفام تعجب کرده بود گفت: خب دقیقا چی دیدی؟
- نمید ونم چی بود اما می تونستم جریان های انرژی وحشتناکی ببینم که از هفت کانال مختلف به طرف یک نقطه در جریان بود. از هفت نقطه ی بسیار دور در دنیا انرژی ایی منتشر می شد و به طرف یک نقطه در زمین حرکت می کرد . هاله ی انرژی خیلی سیاه بود خیلی . جوری که اگه بهش نگاه می کردی فکر می کرددی یه چیزی تو مایه های لجن یا قیر بود. پاتریک این چیزا چیه که من دیدم؟ اتفاقی قراره بیوفته؟
پاتریک مات و مبهوت داشت به من نگاه می کرد. نمی دونم داشت به چی فکر می کرد اما سکوتش خیلی آزارم می داد.
- پاتریک؟ حالت خوبه؟
- آره خوبم بهتره فعلا راه بیوفتیم در مورد خوابت هنوز مطمئن نیستم باید به سازمان برسیم تا بتونم تحقیقات مهمی رو انجام بدم.
احساس خوبی نسبت به این رویا نداشتم انگار برای یک لحظه بی هوش شده بودم و توی همون یک لحظه تموم این تصاویر رو دیدم. یعنی چه اتفاقی در راه بود.
همینطور که راه می رفتیم از پاتریک پرسیدم:
- پاتریک؟
- بله؟
میشه یه تمرینی بهم بدی که در طول مسیر انجامش بدم؟ نمی خوام زمان رو از دست بدم.
- آره چرا نمیشه ولی به نظر خودت توانایی تمرین داری؟ خسته نیستی؟
romangram.com | @romangram_com