#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_7
بابا - دیگه چی میگفت ؟
- اگه آرشام خان بزاره داشتم میگفتم . مث اینکه تهدید کرده گفته یا دوا و درمون یا هوو من بچه میخوام تو نمیخوای به سلامت شهرام میگه مشکلش زیاد جدی نیست بیشتر ترس از عمل و حرف ما داره
مگه ما تو این سه سال چیزی گفتیم ؟
- حسین جان ترس زنانه است می ترسه زیر پای شوهرش بشینیم پُرش کنیم من بهش حق میدم هرچی باشه ما قوم شوهریم عروس هم رو حرف فامیل شوهر حساس میشه خودمون رو یادت نیست هر کی دهن بازمیکرد هری دلمون می ریخت نکنه بزنه کار ما رو خراب کنه ؟ نکنه حرفش باعث جدایی ما شه ؟ ؟ حسین جان من این روزا رو گذروندم که ساکتم درکش میکنم میدونم خصوصا رو من حساسه می ترسه به خاطر رابطه مادر فرزندی علاقه اش رو از دل شهرام بیرون کنم منم فقط دلداری دادم گفتم خدا بزرگه همه چی درست میشه هرچی که خدا بخواد همون میشه .
داداشی - ایشالا که نتیجه می بینه زندگی بدون بچه باغ بی ثمره
آرشام - ایشالاااا
بابا - خب بهرام خان از شما چه خبر ؟
خب اینم شروع رسم هر شبمون . سر میز شامو تعریف روزی که گذشت . گفتن از خستگی هامون، خنده ها و دلخوشی ها ، پیشرفت هامون خلاصه گفتن هرچی که بهمون گذشت تا بره به خاطره ها بپیونده و من باز ساکتم . نه حرف خاصی نه روز به یاد موندنی تنها یک احوال پرسی ساده ...
تو اتاق دنج و تاریکم رو تخت لم دادم ، لپ تاپ داره آهنگ آرومی رو برام پخش میکنه ، خوشحالم حس خوبی داره ته دلم رو قلقلک میده ، منو این همه خوشبختی خوشخیالی به دور از استرس . خوشحالم درگیری ذهنی ندارم فقط ... از اتاق کناری صدای غمگین مرتضی پاشایی میاد حس میکنم برای داداش مهربونم غمگینم . آهنگ هایی که گوش میکنه نشون میده تو چه حالی دست و پا میزنه میدونم الان تنهایی و مرور خاطرات نه چندان خوش براش مسکن قوی تریه تا حرف زدن با من میدونم داره با عذاب کاری که کرده گردن آویز میشه . نجمه از خدا میخوام ازت نگذره این همه عذاب رو تو به داداش مهربونم دادی مگه چیکار کرد به غیر از دوست داشتنت ؟ نگام که به بهار خواب مشترک اتاقمون می افته می بینمش . با اون قامت بلند تکیه داده به نردها انگار که یک قانون نانوشته است این موقعه ها این قدر خمیده باشه ، سرخی سیگار دستش پیداست فقط من میدونم که خودش رو با این سیگارا آروم میکنه و بعد با عطر کاپتان بلکش دوش میگیره . کاش میتونست یکم از اون روزای سخت فاصله بگیره ، کاش خودم تجربه داشتم تا باهاش هم دردی میکردم نه هم فکری ..
romangram.com | @romangram_com