#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_49


از بهار خواب خوب رفت و آمدش رو ساعت میزنم اونم سر وقت کارت می زنه ، داداش که نمیدونه آمار رفت و آمدش رو هم بعد چه مدت کوتاهی دست گرفتم من که میدونم هشت صبح میزنه بیرون طرفای ده یا یازده با یه پسر قد بلند و هیکلی که شک ندارم کل در آمدش رو خرج قرص و دوای بدنسازی میکرد بر می گرده ، نمی دیدم با وجود دو تا ماشینی که فقط تو پارگینک خاک میخوره با ماشین جایی بره ، نمیدیدم از این پسره نچسب جدا شه . تا آخر مسیر نگام پیاده روی میکرد میشه همین راز خوش اندامیش باشه ؟ منم این هیکل رو داشتم تو سرمای آخر زمستون با یه کت تک سرما رو شکست میدادم .

همیشه سرش پایینه این یه خوبی توجهی به اطراف نداره این دومی حتی به بهاری که بدجور قصد خودنمایی داره درست مث خودم ، خودنمایی برای مردی که انگار تو سرزمین من نبود زیادی ساکته اینو دوست ندارم زیادی کم حرف از این متنفررررم . می دیدم تمام تماشاش کاری ان ،آسه می رفت آسه بر میگشت همینا ست که منو روز به روز به اجبار می کشونه تا یه کندو کاو حسابی تو شخصیت پیچیده اش کنم . منه فضول رو وادار کرد سرپوش از راز زندگیش بر دارم . منه همیشه خواب الو برای دیدنش ساعت مغزم کوک بود به محض شنیدن صدای در ورودی دو میزدم سمت بهار خواب ای خدا ببین منه دیوانه چه میکنم

آخرای اسفنده ننه سرما داره زور خودش رو میزنه اما نمیشه با طبیعت جنگید عمو نوروز تو راهه ، خیلی ها پیشواز رفتن سمنو پختن سبزه سبز کردن دنبال سنبل و سوسن میگردن تو کجای کاری که خبر نداری منه بیکار منه کنجکاو دارم به هوای دیدن تو زاغ سیاه همه رو چوب میزنم امروز و فرداست که اسم عظیم شانم بره تو تابلوی اعلانات مجتمع .

هوای سرد که تو صورتم میخوره شونه ام جمع میشه ، یه دیدی به ساعت میزنم یه ربعی میشه عقربه بزرگ از چهار دل کنده آخه خودش بود صدای در ماشین مزدا 3 دوستش همون مرد قدبلند و مشکی که یه سر و گردن از کیان بلند تر بود ، چقدر زود صدای در ماشینش برام شد یه گوش آویز شد یه آشنا برا یه طبقه سومی . همزمان با پیاده شدنش کت مشکی رنگش رو انداخت رو دستش در جلو رو می بنده اما مقصدش بر میگرده دره عقب . یه کارتون کوچیک با چند تا پلاستیک دسته دار ، دستای پر شده اش فرمون به پاش میده برای بستن در ، ذهنم پر میکشه به هفت سال و هشت ماه پیش داداش ، کارتون سنگین دست نجمه ، آره خودشه میشه از همین جا شروع کرد . حالا من که هستم ولی نامردی که تو ماشین نشستی فکر نمیکنی الان نیاز به کمکت باشه ؟

- آرش جان دمت گرم مرسی برا شب باهات هماهنگ میشم

آرش جان ؟ با این هیکل و قواره ؟ پس ایشون هستن آقایی که بیشتر از همه بهش اهمیت میدی؟ اون آقا زاده ای که خاله از دستش می ناله ؟ کیانا هم چشم دیدنش رو نداره ؟ من با تمام زنانگی هام دلارامم ایشون با این هیکل درشت و گنده آرش جان ؟ دارید می بینید حسادت منه بدبخت برگشته ؟ مردم باید به دخترای رنگارنگ تر گل ورگل حسادت کنن من دارم من به این غول گوشتی اونم به کی ؟ شاید از لحاظ چهره بشه یه چرتی پاش زد ولی من از این ادم خوشم نمیاد شاید عکس حرفای خاله تو ضمیمه وجودم باشه ولی حساب کنی زیادی به کیان چسبیده ، طول روز کاریش رو نمیدونم ولی همه اوقات فراغتش با این آقا برو بیا داره .

داشت به سختی میومد دستاش سنگینه کارتون بزرگی نیست اما تا تونسته بهش وزن داده با اون پلاستیکهای بزرگ دسته دار . وقتشه

- آقا کیان سلام

تشخیصش اشتباست به پشت سرش نگاه می ندازه


romangram.com | @romangram_com