#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_4
- چطوری سر کار خانم ؟ نه خسته
باید بودید و میدید با این زبون بازیش چه ماری از لونه میکشه بیرون .
- زبون نریز آقا چاخان بسه امشب شام مورد علاقه منو داداشی رو گازه .
زبونم از این درازتر نبود انداختم براش تا ته دلم خنک شه . هرچند که میدونستم تمامش ریشه تو محبت و علاقه اش داره . ما همگی عاشق پدر و مادرمون هستیم . هر چند هر کدوم اخلاقای خاص خودمون رو داریم و تو یه فاز جدا هستیم . میدونم یه جای قصه زندگی من شاد میشه یه جا اروم یه جا پر خنده چرا که داستان زندگی من داستان هر چها تای ماست.
- حسین جان شام رو بکشم ؟
چه عشقی داره دیدن مامان و بابا با اون همه احترام محبت و مهم تر از همه با این همه عشق همین رفتارشون رو تو وجود تک تک ما هم کاشته بودن . یه بار نشد سرهم داد بزنن یا پشت هم رو خالی کرده باشن . سر میز شامی که با کمک منو مامان چیده شده داشتم به این فکر میکردم که مامان و بابا همه جا و همه جوره با هم بودن . تو سختی های دوران انقلاب تو اون شور و دلواپسی مخالفت ها عشق عمیقشون بهم باعث شد دایی مهدی هم وارد زمین مامان بشه برای یکی شدنشون از جون دل مایه بزاره هرچند دایی بیچاره ام به دختر دلخواه جناب سرهنگ نرسید . تا اینجا رو که گفتم ما بقی رو هم بگم مامان میگفت تنها بحثی که با بابا داشته سر به دنیا اومدن من بوده .بابا دلش نمی خواسته مامان مینو همه عمرش رو به بچه داری بگذرونه و این تنها دلیل مخالفتش بوده اما مامان گلم بعد سه تا پسر دلش دختر میخواسته ، گل تو باغ میخواسته و این میشه که منه دلارام میشم شخصیت اصلی رمان . باز مثل همیشه منو داداشی کنار هم سر تو سر د به پچ پچ .
- ارشام مامان رفتی دنبال کارات ؟
- نه مادر من ،مدلینگ شدن به همین راحتی ها هم نیست آخر ساله کارای شرکت وحساب رسی ها هم شروع شده فت و فراوون آقای کبیر هم خیلی عصبی شده نمیخوام آتو دستش بدم .
خب اینم از اقا ارشام .آرشام سومین پسر مینو خانم و حسین اقاست .قد بلند و شونه های پهن ش رو از پدر مادری ارث برده جا داره همینجا اعتراف کنم برادرم خیلی خوشتیپ یا به قول خانم دخترا پسر کشه بارها پیش امده باهاش بیرون باشم و نگاه مکش مرگ ما دخترا رو بهش نبینم هرچند این اقا زاده ما تو این حال و هوا سیر نمیکنه صد تا یه دختر به چشمش نمیاد یا به قول خودش کیس خاص میخواد . مغروره و کم حرفه اما یه بعد از وجودش شیطنت های پسرونه اش رو ، رو میکنه . پریسا دختر آقای کبیر زیاد به پر و پاش می پیچه اما همه رفت و امدشون هم راهی کردن همدیگه تو مهمونی هاست ، آقای کبیر هم به طور غیر مستقیم طناب رو دست بابا داده که اگه ارشام پریسا رو بخواد نه نمیگه اما اقا ارشامه دیگه تنها یک کلمه " نمیخوام " . میدونم داره نون قیافه جذابش رو میخوره اخه اقا زاده با این هیکل و سیکس پک جذابش و همچنین ته ریش خیلی مشکی تو خانواده تک افتاده هر چند داداشی گلم یه چهره مردونه داره که موهای سفید کنار شقیقه اش یک تصویر از ابهت و متانت بهش میده ولی مث ارشام دختر کش نیست تو همین یه دونه هم که کشته مونده یه جایی کیلومتر ها اون ور از مرزها به گفته خودش اگه روی حرفش مونده باشه یکی داره براش جون میده . نفر بعدی ...
- خانم چه خبر از شهرام ؟
romangram.com | @romangram_com