#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_39
- لعنتی من خودم اوستای این راهم بله راست میگی الان علاقه نیس دوست داشتن نیس الان فقط کنجکاویه الان حرف من حرف تو الان لج و لجبازیه با کی خدا داند اما فردا چی ؟ خودت رو به کسی که نمیخوادت نچسبون
- داداش بزار حرف بزنم
- نیازی نیست من تو رو بزرگ کردم بیشتر از مامان و بابا باهات روزگار گذروندم حرف نزده میدونم چی میخوای بگی تو بگی ف من کباب فرحزاد رو هم خوردم تو رو بیشتر از خودت می شناسم حتی میدونم الانه داری به زور جلوی گریه ت رو می گیری ، تو رو خدا تمومش کن شر میشه برای خودت ارزش قائل باش اصلا شاید کم محلی تو اونو جذب کنه یا حتی ...
با صدای بغض دارم رفتم بین حرفاش
- آره راست میگی گریه م میاد چون تو نمیزاری حرف بزنم . داداش بزار بگم درسته که نجمه هم تا با همسایه شد دل تو از کف رفت ، نرفت ؟ درسته که هر کاری کردی تا توی چشمش بیای ولی چرا شب عروسیت شب زفافت ....
از کوره در رفت ، دست گذاشته بودم رو بدترین نقطه وجودش از نقطه ضعف هم گذشته بود چیزی که این همه سال عذابش داده بود . بی خیال سکوت حاکم شده تو خونه بی خیال خواب خسته مامان و بابا
- خفه شو ، خفه شو دلارام لازم نبود یادم بیاری که چقد احمق بودم که نفهمیدم لعنت بهت دلارام ، لعنت به تو ، به نجمه ، لعنت به نج ....
با صدای محکم در اشک بود که می ریخت پایین نیازی نبود مغزم ثانیه ای فرمان صادر کنه من با شکستن داداش بهرامم خیلی زودتر از خودش میشکستم نمیخواستم آخر درد و دل خواهر و برادرانه مون این جوری تموم شه ، اون میخواست من آروم شم ولی من چی ؟ من آتیشش زدم ، نباید می گفتم ، چیزی رو که شب و روز باهاش می جنگید ،نباید میگفتم چیزی رو که شب و روز روحو جسمش رو میخورد نباید به زبون می آوردم . غلط کردم گ... خوردم چرا با یه کلامش عصبی شدم ؟ چرا نذاشت حرف بزنم ؟ چرا میخواست همه چی رو اونجور که خودش دوست داشت جلوه بده ؟ رفت و من موندم یه حس بد پشیمونی ، ای لعنت به من ، گوشت و پوست شه بچسبه به تنم این لعنتی گفتنش ، ای لعنت به من که بلد نشدم کی و کجا حرف بزنم .
ای خدا ببین اول کاری باید یه تنه با چیا کنار بیام ، چرا نمیخواد قبول کنه من با این بی محلی ها حقیر نمیشم چون شخص خاصی تو زندگی من نشده ، چرا اصرار داره منم به روزی که خودش رسید می رسم ؟ کاش میذاشت اینا رو براش آروم و منطقی توضیح بدم . کاش .
romangram.com | @romangram_com