#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_20
با مشایعت من تا دم در، آقایون که رفتن صدای دست و هورای بچه ها بلند شد . برای هم توضیح میدن چی به چی شد ، چرا درست شد ولی من ترجیح میدم از همون کنار در یه جایی تو حاشیه به خوشحالی داداشم نگاه کنم به اون ابهت به اون قد بلند، به موفقیتهایی پشت سر هم کاش تو زندگی مشترک یه روزش هم موفق بود .پیشنهاد شیرینی و چایی دبش مشدی رضا رو دوست دارم همه رو به وجد میاره ،نه یه جعبه پر از نون خامه ای یه شیرینی از جنس پولکی های خوشرنگ اصفهانی یه دل خوش باشه بگو بخند باشه حرف از آینده نه چندان دور باشه ، حرف از کلی پول و سرمایه همه و همه کنار چایی خیلی می چسبه . میشه یه جشن مفصل ، بشتر از همه اون نسکافه دونفره ای می چسبه که با داداشی تو یه تریایی خیابونی می خوری ، می چسبه تعریفاش از خوش قدم بودنم ، ذوق میکنم واسه لباش که منحنی لبخند داره .
شاید تمام کاۀنات این همه حس خوب رو ازمون گرفتن که حالا دارن به جشن خبرهای خوب دعوتمون میکنن . چهره خندون مامان منتظر کنار در حدس هر دومون رو به یقین می رسونه که خبری باید شده باشه .بهرام خان آرومه و من کنجکاو .
چه تب و تابی داره برای گفتن ، خودشم نمیدونه از کجابگه ، چه دیدنیه هیجان داشتن تو این سن . یه بار از خونه پدری میگه یه بار از دایی مهدی باید حرفاش رو بهم وصله پینه کنی تا شاید یه نقطه مشترک از توش دراد . داداش با همین یه جمله آرومش میکنه
- مامان جان از اولش رو بگو .
چشماش با این که پنجاه رو رد کردن چه برقی میزنه ، التهابش با لیوان خنک آب دست داداش فروکش میکنه ، میشنه رو کاناپه و میگه
- فکر میکردم دیگه هیچ وقت ساجده رو نمی بینم ، بعد از اون بزن و خورد و شکایت سرهنگ گفتم ساجده تموم شد که شد ولی حالا بهرام مامان شاید باورت نشه فقط ... فقط یه طبقه باهام فاصله داره
- کی هست این ساجده خانم ؟
- آرام وای آرام نمیدونی بگم کیه ؟ خواهرمه ؟ نه از اون عزیز تر . بگم دوستم بازم از اون نزدیکتر اصلا فرشته است
- طبقه بالا یعنی چهارررُم ؟
داداش - آراااام
romangram.com | @romangram_com