#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_13
- جیگر بیرون میری این جوری نخند آمبولانس کم میاد .
چشمای گشاد شدش نشون میداد تو برخورد اول انتظار نداشته تیکه بارونش کنم به ثانیه نکشیده خنده صدا دارش فضای خفه پارکینگ رو پر کرد .
- واقعا اینجوری فکر میکنی ؟ داره ازت خوشم میاد خیلی با حالی
- ای کلک خودم با حالم یا تعریفم ؟
با شونه خوش تراشش اروم زد به شونه ام
- خودت باحالی .
از اینجا استارت دوستی منو کیانا زده شد ، شماره هامون رد و بدل شد ، شدیم دوست جون جونی تا ...
با این که خداحافظی کیان خان بر خلاف پدرش سرد و یخی بود اما همین جا تو همین صفحات اول بی رو در وایسی بدون دست دست کردن میگم آقا کیان یه مرد ایده آله یه مرد سر سنگین با یه نگاه پاک که جون میده واسه زندگی مشترک ولی چند ماه بعد بود که فهمیدم همه اینا نمیتونه نشونه برداشت درست من باشه . آقا کیان هم که بی خبر از این که من جذب مردایی میشم که قیافه میگیرن این روندش رو ادامه داد .
کمربند رو بستم و سمت داداشی یه نفس شروع کردم
romangram.com | @romangram_com