#دنسر_پارت_87

-هـــی ولم کن...

بردیا برگشت سمتم و گفت:

-منم بابا!! بدو!

-اااا تویی!!؟؟

خندید و منو دنبال خودش کشوند.

سوار موتور شدیم و سریع حرکت کردیم. وقتی دور شدیم بردیا داد زد:

-عــــالی بودی هیوا!!! خیلی خوووب بود!!

هیجان داشتم و باید تخلیه ش میکردم. پشت موتور بلند شدم و جیغ زدم:

-اینـــــــــــه!!! یوهـــــوووو!!!

و از ته دل خندیدم!! موهای بلندم پشت موتور تکون میخوردن و پخش و پلا میشدن و من اینو خیلی دوست داشتم!

اون پشت داشتم جیغ جیغ میکردم و بردیا هم بهم میخندید! سرعتشو کم تر کرد و گفت:

-بشین بچه انقدم جیغ نزن واسه فردا صدات میگیره ها!

نشستم و گفتم:

-خیلی خوشحالم... اینجا خیلی خوبه...

romangram.com | @romangram_com