#دنسر_پارت_78
-هیوا این قسمت از آهنگ ریتمش تند تره. باید با رقص قبلیت فرق داشته باشه. اوکی؟
سرمو تکون دادم. آهنگ رو پخش کردن و فیلم برداری شروع شد.
تا یه قسمتی باهاش رقصیدم بعدش کات دادن. حالا قرار بود که من کار اون خواننده ی ایکبیری برقصم و دور و برش باشم. خشی گفت:
-هیوا میتونی یه قسمتی از آهنگ هم دستتو بذاری روی شونه ی (...) و با عشوه یه حرکت بزنی... حالب میشه. نظرت چیه بردیا؟
قبل از اینکه بردیا چیزی بگه گفتم:
-من اینکارو نمیکنم. یک بار گفتم بازم میگم من فقط میرقصم...
خشی به حالت انتظار چشم دوخت به بردیا... انگار که تصمیم نهایی با اون بود. بردیا در خالی که چشم از من بر نمیداشت گفت:
-بذار راحت باشه...
وقتی تموم شد همه دست زدن و خسته نباشید گفتن. بقیه ی کارا مثل خوردن اون گیلاسای مسخره افتاد روی دوش کیت! مثل اینکه قبلا هم با گروه اینا همکاری داشت چون با همه خیلی گرم و صمیمی بود. همه رو بغل کرد و همون لباس نیم وجبی رو پوشید و روی تخت دراز کشید بردیا رفت جلو و لباسش رو مرتب کرد و برگشت سر جاش. وقتی فیلم برداری تموم شد بردیا بلند گفت:
-مرسی کیت... خوب بودی...
خواستم با مسعود برم که یادم اومد بردیا کارم داشته.... رفتم پیشش و گفتم:
-خسته نباشید. ام... گفتی آخر کار بیام پیشت... کارم داشتی؟
-آره... بیا.
romangram.com | @romangram_com