#دنسر_پارت_51





زود خبرشو به مری و لیئو دادم و با شادی رفتم توی اتاقم و موبایلمو برداشتم و زنگ زدم به پارمیس. یکی از دوستای صمیمی مدرسه ام بود. البته من درسو ول کردم!! فقط دوم گرافیک رو تموم کردم. وقت درس خوندن نداشتم ولی اون هنوز ادامه میداد.





با جیغ جیغ کلی حال همو پرسیدیم و به هم فحش دادیم! وقتی کارمون تموم شد گفت:





-خو حالا نکبت چیکارم داشتی زنگ زدی؟!





من: نکبت عمته زنیکه!! یه خبر خوب داشتم واست اگه گفتم.





romangram.com | @romangram_com