#دنسر_پارت_47



کنارم ایستاد و گفت هر حرکتی رو که انجام میده منم انجامش بدم تا ببینه نقاط ضعف و قوتم کجاست.





3 ساعت تموم داشتیم باهم تمرین میکردیم. ولی واقعا احساس خستگی که نمیکردم هیچ، انرژیم دو برابر شده بود. بعد از سه ساعت در حالی که نفس نفس میزد گفت:





-نیم ساعت آنترَک. برو یکم آب بخور تا دوباره شروع کنیم.





دقیقاً از همون روز دیگه وقت سر خاروندن هم نداشتم. کلاسای فشرده ی زبان انگلیسی و فرانسه، کلاسای رقص مختلفی مثل زومبا-هیپ هاپ-عربی-ژیمناستیک-باله و هر رقص دیگه ای که فکرشو بکنید!! به جز رقصای دو نفره. چون دوست نداشتم توی بغل هر مردی برم و باهاش برقصم. به همین دلیلم از مامانی خواهش کردم تا وقتی که پارتنر خوبی برای رقص پیدا نکردم این رقصا رو بیخیال شه. اونم قبول کرد. به نظرم تو این جور رقصا باید طرفتو از ته دل دوست داشته باشی.

در هر صورت توی بهترین موقعیت زندگیم بودم و حاضر نبودم به هیچ قیمتی زندگی ای که داشتمو از دست بدم...





romangram.com | @romangram_com