#دنسر_پارت_194
*****
اون شب دومین کنسرتمون رو هم برگزار کردیم و برگشتیم هتل. جلوتر از بردیا وارد شدم واونم اومد تو و درو پشت سرش بست. دستمو از پشت گرفت و کشید و چسبوندم به دیوارو لباشو گذاشت روی لبام. اخلاقشو میشناختم. عاشق این پرستیز بود. همونطور که با موهاش بازی میکردم پاهامو دور کمرش حلقه کردم.
صبح وقتی چشمامو باز کردم و بردیا رو دیدم لبخند عمیقی روی لبم نشست. چقد خوبه که کنارمه. آروم موهاشو ناز کردم تا چشماشو ازکرد و یه نگاهی بهم انداخت و به لباس زیر زردم اشاره کرد و با یه صدای بم گفت:
-چقد زرد بهت میاد!
بینیشو کشیدم و گفتم:
-به جای صبح به خیرته؟
-اوهوم!
بلند شدم و پیهنشو که روی زمین افتاده بود رو برداشتم و پوشیدم و گفتم:
-پاشو یه دوش بگیر تا صبحانه رو بیارن.
-باشه.
بلند شد و رفت توی حموم. صبحونه رو که آوردن مشغول چیدن میز شد که اومد بیرون و با موهای خیس بغلم کرد و گفت:
-جووون!! چه خانومه س*ک*س*ی ای!!
با مشت ضربه ی آرومی به سینه اش زدم و گفتم:
romangram.com | @romangram_com