#دنسر_پارت_186


توی آیینه به موهای بلوند شده ام نگاه کردم. خیلی به صورتم میومد. مخصوصا تا چند روز دیگه که دو سه جلسه سولار میرفتم و پوستم تیره تر میشد. لبخندی زدم و بدنمو گرم کردم. آهنگ رو پلی کردم و شروع کردم به رقصیدن.

میدونستم بردیا چند روز جلوتر از روز کنسرت میره آنتالیا تا هم با گروه تمرین کنه و هم جا بیوفته تو سالن. پس برای یه هفته زودتر بلیط گرفتم. باید با اونایی که توی سالن بودن هماهنگ میکردم.

*****

فردا روزی بود که از دو هفته ی قبل براش برنامه ریزی کرده بودم. آماده بودم ولی استرس خیلی زیادی داشتم. آهنگی که کامی زحمتشو کشیده بود خیلی خوب شده بود. من از واکنش بردیا میترسیدم. ولی این ترسم دلیل نمیشد که از تصمیمم بگذرم.

کنسرت تا چند لحظه ی دیگه شروع میشد و من ردیف اول بین تماشاچیا نشسته بودم و یه کلاه گذاشته بودم روی سرم. لباسم یه تاپ سفید و شلوار جین یخی بود. خواننده ها میمومدن میخوندن و میرفتن. و دوباره قرار بود تکرار بشه. حالا نوبت بردیا بود. اومد بالا و وقتی خوب با طرفداراش گرم گرفت گفت:

-امشب من میخوام آهنگ جدیدی رو که هنوز بیرون ندادم براتون بخونم.

صدای دست و سوت و جیغ ملت بلند شد ولی من کنجکاو و متعجب سرم پایین بود. فقط منتظر موندم تا شروع کنه. اشاره ای به گروه موسیقی کرد و ...

-خودتو واسه یه بارم شده ببین چقد فرق کردی

چقد عوض شدی که میگی نمیخوای پیشم برگردی

میدونم واست سخته ولی خودتو جای من بذار

بذار هر چی هست دیگه تموم شه حرفیو تو دلت نگه ندار

من امشب تصمیممو عوض کردم

از ته دل به دنیا میخندم


romangram.com | @romangram_com