#دنسر_پارت_152
-فردا صبح زود بیدار میشی باهم صبحانه درست کنیم؟؟ خیلی کیف میده!
لپمو بوسید و گفت:
-انقد برات هیجان انگیزه؟
سرمو تکون دادم. لبخندی زد و گفت:
-باشه عزیزم. حالا بیا بخوابیم که خیلی خسته ام. خندیدم و مثل هرشب سرمو گذاشتم روی سینه ش و زود به خواب رفتم.
صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم حمام و دوش گرفتم و یه پیراهن سفید کوتاه پوشیدم و موهامو خیس باز گذاشتم. رفتم بالای سر بزدیا و روی لبشو بوسیدم و همونطور که موهاشو ناز میکردم صداش زدم:
-عزیزم؟ بردیـا؟
-هوم؟
-بیدار شو دیگه مگه دیشب به من قول ندادی؟
-هیــوا خوابم میـــاد!
مشت آرومی روی سینه ش کوبیدم:
من: خیـــلی نامردی. قول داده بودی.
بلند شدم برم که مچمو گرفت و کشید. پرت شدم توی بغلش. آروم لای چشماشو باز کرد. یهو کامل بازشون کرد و با چشمای گرد گفت:
romangram.com | @romangram_com