#دنسر_پارت_131
-بسه پاشو!
خندید بلند شد اومد دستمو گرفت و آهنگ رو زد از اول. یه دستشو گذاشت پشت کمرمو گفت:
-بیا جلوتر...
و با یه حرکت منو چسبوند به خودش.
با ریتم آهنگ شروع به حرکت کرد و منو هم با خودش حرکت میداد. یعنی کنترل همه چیز توی دست خودش بود. همونطور که میرقصید گفت:
-تو فقط باید حرکاتت رو نرم و زیبا انجام بدی. بقیه ی چیزا با منه... خودم درستش میکنم.
به حرفش عمل کردم که ادامه داد:
-آهان خوبه... مردم فکر میکنن که این جور رقصا فقط در باره ی س*ک*س*ه و به اون ختم میشه...
یهو کمرمو گرفت و منو خوابوند روی دستش. صورتشو توی فاصله ی یک میلی متری صورتم آورد و گفت:
-درست مثل تو...
با شتاب کشیدم بالا که نزدیک بود پرت شم روی زمین که خیلی حرفه ای و نرم منو کنترل کرد و یه حرکت اضافه کرد به رقص... دوباره زمزمه کرد:
-درحالی که این رقصا یه چیزیه خیلی فراتر از این چیزای احمقانه....
منو چرخوند و پشت سرم قرار گرفت و دستمو گرفت و چند قدم برد. و در گوشم گفت:
-حالا دیگه همه ی حواست رو بده به رقصت و سعی کن مثه بقیه ی رقصات عالی انجامش بدی. فقط تمرکز کن.
romangram.com | @romangram_com