#دنسر_پارت_121

اومد جلو و موهامو رفت تو دستشو گفت:

-راستی هیوا تو چرا همیشه موهات بازه!؟

-نمیدونم عادت دارم. وقتی میبندمشون احساس خفگی بهم دست میده!

بعدشم موهامو از دستش کشیدم بیرون و دستشو گرفتم و گفتم:

-بیا بریم گشنمه.

باهم رفتم هتل و من وسایلمو جمع کردم و رفتم پایین و کلید تحویل دادم و خواستم پول هتل رو پرداخت کنم که گفتن خانم نامداری حساب کرده. رفتم سوار ماشین بردیا شدم و گفتم:

-ماشین خودم چی؟

بردیا: حالا بی بریم یه چیزی بخوریم بعد تورو میذارم خونه خودم میام میارمش واست.

-باشه دستت درد نکنه.

یکم که گذشت دوباره گفتم:

-بردیا؟

-جان؟

دوباره قلبم شروع کرد... از حرصم ناخن هامو فشار دادم توی گوشت دستم و گفتم:

-کی فیلم برداری کلیپو شروع میکنیم؟!

romangram.com | @romangram_com