#دالیت_پارت_2

-قسممو ميشکونم،کفارشم ميدم.
قلبم از جاش کنده شد،با هول و ولا گفتم:
-مديونت کردم.
عليرضا عصبي و شاکي گفت:
-تقاص مديونيمم ميدم.
با عصبانيت و حرص درحالي که موهامو از قسمت شقيقه تو چنگم گرفته بودم جيغ زدم:
-تو حق نداري،به من قول دادي.
عليرضا هم بلند تو صورتم داد زد:
-من غلط اضافه کردم.
تو چشماش دلواپس و خودباخته نگاه کردمو با صداي لرزون و چشم گريون گفتم:
-عليرضا من فقط ميخوام قلبمو آروم کنم.
با عصبانيت و حرص و دندون قرچه از ميون دندون هاي رو هم فشرده اش گفت:
-آخه ديوانه،ديوانه ي احمق،ميفهمي چي داري ميگي؟!ميفهمي چيکار ميخواي بکني؟!
سرمو بالا گرفتمو با حرص و صداي خش دار گفتم:
-من زنتم..!
با لحن من تو چشمام درحالي که خيره بود محکم تر گفت:
-فسخ ميکنم.
جيغ زدم:
-حق نداري فسخش کني،تا پس فردا زنتم.
روشو به طرفم برگردوند و آروم تر گفت:
-پاشو لباس بپوش ميبرمت خونتون.
با حرص و نفس زنان از عاز تو سينه ام گفتم:
-اگه بري با يکي ديگه تجربه اش ميکنم.

romangram.com | @romangram_com